English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3094 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he is a man of his word U گفتاروکردارش یکی است قولش درست است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He is a man of his word . He is as good as his word . U قولش قول است
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
righting U درست
by the square U درست
correct <adj.> U درست
right as a trivet U درست
right as a trivet U تن درست
by fits and starts U درست
orthodox U درست
right as nails U درست
Am I not right?dont you agree with me ? U درست می گه یا نه ؟
inviolate U درست
useful <adj.> U درست
righted U درست
conscionable U درست
accurate [correct] <adj.> U درست
authentic U درست
exactly U درست
integral U درست
utilitarian [useful] <adj.> U درست
properly U درست
smack dab U درست
practical <adj.> U درست
purpose-built <adj.> U درست
purposeful <adj.> U درست
purposive <adj.> U درست
suitable <adj.> U درست
right U درست
incorrect U نا درست
perfect U درست
perfected U درست
perfecting U درست
perfects U درست
exacts U درست
exacted U درست
exact U درست
just U درست
whole U درست
straightforward U درست
straightest U درست
legitimating U درست
legitimates U درست
valid U درست
veracious U درست
proper U درست
even U هم درست
entire U درست
out and out U درست
out-and-out U درست
straight U درست
accurate U درست
aright U درست
legitimate U درست
legitimated U درست
straighter U درست
well advised U درست
clear U درست
appropriate [for an occasion] <adj.> U درست
convenient <adj.> U درست
Quite [so] ! U درست!
correct U درست
functional <adj.> U درست
real <adj.> U درست
true <adj.> U درست
plain dealing U درست
orthographically U درست
truest U درست
truer U درست
genuine U درست
clears U درست
incorrupt U درست
clearer U درست
in order U درست
in a entireness of state U درست
proper <adj.> U درست
correcting U درست
exact <adj.> U درست
clearest U درست
corrects U درست
indefectible U درست
legitimately U درست
practicable <adj.> U درست
true U درست
sock U درست
misbehaved U درست رفتارنکردن
misunderstand U درست نفهمیدن
misunderstood U درست نفهمیدن
misbehave U درست رفتارنکردن
rightable U درست شدنی
misunderstands U درست نفهمیدن
misbehaves U درست رفتارنکردن
misbehaving U درست رفتارنکردن
fair shake <idiom> U رفتار درست
misapprehends U درست نفهمیدن
orthographer U درست نویس
misapprehending U درست نفهمیدن
misapprehended U درست نفهمیدن
orthoepist U درست تلفظ کن
misapprehend U درست نفهمیدن
orthographically U با املای درست
spitting image <idiom> U درست مثل
in good time <idiom> U درست سر وقت
upright U درست درستکار
concocts U درست کردن
concocting U درست کردن
fabricates U درست کردن
fabricated U درست کردن
fabricate U درست کردن
that is it U درست است
point device U بسیار درست
mistook U درست نفهمیدن
behaving U درست رفتارکردن
behaves U درست رفتارکردن
behaved U درست رفتارکردن
behave U درست رفتارکردن
fettle U درست کردن
precedential U سابقه درست کن
fabricating U درست کردن
plain dealing U سودای درست
concocted U درست کردن
concoct U درست کردن
to sct aright U درست کردن
trims U درست کردن
propriety of behaviour U درست رفتاری
to behave oneself U درست رفتارکردن
the flat of the hand U پهنای درست
fix up U درست کردن
trimmest U درست کردن
trim U درست کردن
that is wrong U درست نیست
pointdovice U بسیار درست
on the button <idiom> U درست سر موقع
redd U درست کردن
misheard U درست نشنیدن
right answer U پاسخ درست
correct response U پاسخ درست
mishearing U درست نشنیدن
just in time U درست بموقع
mishears U درست نشنیدن
to the tick U درست درسروقت
selfsame U درست همان
an a translation U ترجمه درست
It didnt work out. U درست درنیامد
orthodox U درست ایین
to setting into shape U درست شدن
lumber man U الوار درست کن
8oclock sharp (on the dot). U درست سرساعت 8
dead against U درست مقابل
dead ahead U درست سینه
get up U درست شدن
framable U درست کردنی
in roaring health U تن درست وفربه
to put to rights U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
set in order U درست کردن
fecit U درست کرده
indite U درست کردن
entire leaf U برگ درست
integral number U عدد درست
divination U حدس درست
integral number U چیز درست
mishear U درست نشنیدن
Recent search history Forum search
1A hero can affect on the people.
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1may fader good
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1i was rebelling now
1But it’s remarkable how, once you’ve committed to something, these things tend to work out in the end.
1روحانی چندمین رئیس جمهور است
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com